سازمان یونسکو در سال ۱۹۹۵ روز ۲۳ آپریل را روز جهانی کتاب و حقوق مولف (کپی رایت) اعلام کرد. وضعیت نشر و کتاب ارتباط مستقیمی با جامعه و شرایط اجتماعی کشور دارد و بیش از هر چیز با شرایط سیاسی و فرهنگی جامعه در پیوند است. این بدین معنی است که در جامعهای که از نزدیک ۴ دهه پیش دستخوش التهاب و بحران است، نمیتوان اوضاع فرهنگی متعادلی انتظار داشت. افزون بر این در ایران از دیرباز صنعت نشر دچار مشکلات ساختاری بوده که در هر دورهای به گونهای آشکار شده و بر وضعیت کتاب تأثیر گذاشته است. طی سالهای اخیر و بلکه میتوان گفت به وضوح بعد از انقلاب ۱۳۵۷ جوی امنیتی و تحت فشار رسانه ها را در ایران گرفت حکومت جمهوری اسلامی از آنجا که هیچ نظر و عقیده ای به جز آنچه خود میخواهد را مقبول نمیداند . در این بین عده ای از شهروندان ایران که از آنها با عنوان نویسنده و یا روزنامه نگار یاد میشود در یک فشار شدید قرار دارند . حکومت سعی بر این دارد که سیاست دیکته کلمات را بر آنها تحمیل کنند که همین مسائل زمینه سانسور و پوشیده ماندن بسیاری از انتقادات را شامل میشود . فرآیند سانسور و به ویژه سانسور کتاب در ایران در وزارت خانه ای با عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زير نظر گروهی با هویت نامعلوم تحت نام “اداره کتاب” صورت میگيرد که وظیفه بررسی، ممیزی و صدور مجوز چاپ و نشر کتاب را به عهده دارد. در سالهای گذشته وزارت ارشاد از روشهای سنتی سانسور فاصله گرفته و محدودیتهای خود را بر اساس جستجو کلمات ممنوعه یا “حساسیت برانگیز در فایلهای ورد اعمال میکند. این نکته بسیار بسیار جای بررسی دارد که حکومت جمهوری اسلامی با توجه به افکار بسته افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند از این نوع سیاست که از آن با عنوان کلامات حساسیت برانگیز میباشد استفاده میکند این رویه گرچه صرفا تغییر فرم سانسور است اما از طرفی به سرعت بررسی آثار که یکی دیگر از مشکلات ممیزی کتاب است کمک میکند. سانسور یکی از مصوبههای شورای عالی انقلاب فرهنگی است اما در سالهای ریاست جمهوری محمود احمدینژاد این فرآیند شدت بیشتری گرفت تا آنجا که نویسندگان مولفان و مترجمان در مواردی ناچار میشدند پیش از رسدین تیغ سانسور به آثارشان، خود واژگانی را حذف یا جایگزین کنند. البته این رویه کم در گذشته و در حال حاضر نیز کم و بیش ادامه دارد. طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ناشران باید کتابها را قبل از چاپ برای بررسی و اخذ مجوز به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه کنند. این مصوبه تا کنون نیز اجرا میشود و هر گونه تصمیم در مورد ادامه اجرا یا توقف آن از عهده اختیارات دولت خارج است. تصادفی نیست که وزیر ارشاد خود بعد از عقبنشینی از وعده خود به روزنامه شرق گفت . در هر صورت اصل ممیزی در قانون به دیکته شده و مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که جنبه قانونی دارد وظایفی را تعیین کرده است . در سالهای گذشته شماری از کتابها پس از سالها انتظار، سرانجام در وزارت ارشاد مهر “غيرقابل چاپ” میخوردند. برداشتن ممیزی قبل از چاپ یکی از وعدههای صریح وزیر ارشاد دولت حسن روحانی بود که پیش از ایشان نیز به صورت ضمنی از سوی حسن روحانی مورد تاکید قرار گرفته بود. علی جنتی، در مرداد ماه ۹۲ گفته بود ما بايد مميزی قبل از چاپ را برداريم با این توضیح که بايد چارچوبهای قانونی را به طور شفاف بيان شود و در اختيار ناشران قرار گیرد تا به گفته او آنها به نوعی خودتنظيمی داشته باشند . با توجه به تحقیقات انجام شده مشخص شد که ایران در بخش تولید کتاب کمبود جدی ندارد به این معنی که دستاندرکاران تولید چه به صورت مؤلف و مصحح و طراح و چه به شکل کارکنان عرصه چاپ و صحافی به خوبی پاسخگوی نیازهای جامعه هستند. در سالهای گذشته به ویژه عرصه تألیف شاهد پیشرفتهایی هم بوده است. بر شمار نویسندگان و مترجمان خبره افزوده شده ویرایش متن کتاب اهمیت پیدا کرده و ویراستاران زیادی به شکل حرفهای مشغول به کار شدهاند. اما به گفته کارشناسان دو رکن دیگر نشر به نابسامانیهای زیادی دچار آمدهاند: چاپ و توزیع، شامل عرضه کتاب در کتابفروشیها با کمبودهای جدی روبروست. مخاطبان نیز به شدت رو به کاهش هستند، که بازتاب آن را میتوان به روشنی در پایین آمدن تیراژ کتاب دید. میتوان دلیل سومی را به این دلیل اضافه کرد که این همان سانسور و جلوگیری از انتشار کتابهایی با مزمن متفاوت و مورد پسند جامعه به هر نوع تفکرات است . پس از انقلاب بسیاری از امکانات نشر، مانند چاپخانههای بزرگ و کاغذ، در اختیار دولت قرار گرفت و دولت بنا به سرشت ایدئولوژیک یا دینی نظام به جای توزیع عادلانه و سنجیدهی این امکانات، از آنها به حالت “رانت” برای حمایت از ناشران خودی استفاده کرد. بیشتر ناشران خصوصی و نهادی که از امکانات دولتی برخوردار شدند، به چاپ کتابهای سفارشی و تبلیغاتی پرداختند که به موازین بازار اعتنایی نداشتند. بودجه کلانی که باید صرف گسترش کتابخوانی در میان مردم شود در اختیار ناشران وابسته و در خدمت اهداف تبلیغی نظام قرار گرفت. دولت هم با سخاوت به ناشران خودی سهمیه کاغذ داد و هم پس از نشر کتاب، سهمیهای به میزان مثلا ۲۵ درصد از کتابهای آنها را برای عرضه در کتابخانهها و سایر مراکز فرهنگی خریداری کرد. تا امروز با خرج بودجهای کلان کتابهای بیشماری منتشر میشوند و رایگان یا به بهای بسیار ارزان پخش میشوند. ارزش محتوایی این کتابها صفر است بیشتر آنها در خدمت ترویج خرافه و دروغ هستند، بگذریم از این که کمتر کسی آنها را میخواند. از طرف دیگر دولت برای حمایت از ناشران مستقل و سرپا نگه داشتن کتابفروشیها نه تنها کاری نکرد بلکه با انواع فشارها آنها را به زانو در آورد. رکود در بازار کتاب، عواقب اقتصادی سنگینی دارد که لاجرم نارساییهای اجتماعی و فرهنگی را نیز به دنبال میآورد کتابفروشان از پس مخارج برنمیآیند و به ناچار کتابفروشیها تعطیل میشوند بسیاری از شهرها و حتی برخی از مراکز استانها از کتابفروشیهای مناسب و فعال محروم هستند . ناشران زیان میبینند، انبارها از کتابهای “برگشتی” انباشته میشوند سرمایه راکد میماند و روز به روز نحیفتر میشود .با ورشکستگی ناشران و دلسردی آنها از سرمایهگذاری در بازار کتاب، زیرساختهای نشر که در طول سالیان مدید و با زحمت زیاد شکل گرفتهاند، تضعی میشوند؛ با زیاندهی نشر گردش مالی مختل میشود و با تأخیر در اجرای تعهدات مالی، عده زیادی از کار نشر دست میشویند. مؤلفان و آفرینندگان آثار دستخوش فقر و فاقه میشوند و گاه از ناچاری به حرفههای دیگری روی میبرند . تولیدکنندگان، کارکنان و نیروی متخصص صنعت چاپ که زیانهای پیاپی را متحمل میشوند سرانجام از این حرفه کنار میکشند و فرصتهای شغلی بیشماری از دست میروند. با رکود صنعت چاپ، اخلاق حرفهای آسیب میبیند و نوعی بازار سیاه شکل میگیرد. پدیدههای ناسالمی رواج مییابد که آسیبهای فرهنگی آنها را نمیتوان نادیده گرفت . در سالهای پیش از انقلاب بیشتر کتابها در چاپ اول حداقل ۳۰۰۰ تیراژ داشتند، که بسیاری آن را برای جامعهای بالای ۳۰ میلیون جمعیت اندک میدانستند. امروزه در جامعهای بالای ۷۰ میلیون کتابهایی با تیراژ ۲۰۰ یا ۳۰۰ نسخه منتشر میشوند. پایین آمدن تیراژ کتاب تابعی از ناچیز بودن سهم کتاب در اولویتهای خرید ایرانیان است ودلایل زیادی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: نبود فرهنگ مطالعه: در جوامع پیشرفته، مردم اوقات فراغت، در تعطیلات و استراحت، یا زمانهای انتظار در اتوبوس و مترو یا ادارات را با خواندن کتابپر میکنند. در جامعه ایران، این رفتار به صورت عادت در نیامده و هنوز درونی نشده است. رشد رسانههای مجازی: عادتهای مطالعه تغییر کرده است. در غرب هم مردم دیگر کمتر از گذشته به شکل سنتی کتاب میخوانند. مردم به ویژه جوانان بخش بزرگی از ساعات فراغت خود را در اینترنت یا فضای مجازی میگذرانند. گفته میشود که امروزه ۴۵ میلیون ایرانی در شبکههای اجتماعی حضور دارند یا میزان حضور در شبکههایی مانند وایبر یا تلگرام بسیار بالاست. متاسفانه آسیب در همه زمینه ها از سوی حکومت جمهوری اسلامی و با محوریت ولی فقیه قابل مشاهده میباشد و هر روز این آسیبها بیش از روز پیش نمایان تر میشود این آسیبها پنهان و ظاهری است که هر دوی آنها گریبان شهروندان ایرانی را میگیرد و در بخش چاپ و نشر هم شرایط بر همین منوال میباشد چرا که صدای واقعه ای قلم صدای درد شهروندان هر کشور است و عدم توجه آنها میتواند زمینه انحطاط حکومت را در پی داشته باشد . با امید به این که روزی در ایران شاهد تغیرات بنیادی و ساختاری در همه زمینه ها اقتصادی اجتمائی و از نظر تفکرات باز باشیم .
نگارش متن : فعال حقوق بشر ، حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی