در ابتدا میپردازیم به متن میثاق که در ۳ قسمت هست و در قسمت سوم به ۲ قسمت دیگر تفضیل شده ۱- هر کس حق دارد که نظرات خود را بدون دخالت و مانع دیگران بیان کند و یا حفظ کند۲- هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی کسب دانش، گرفتن و دادن اطالعات و هر نوع عقایدی، بدون توجه به چگونگی ارائه آن بطور زبانی یا نوشتاری یا چاپی و در شکل هنری یا بهر وسیله دیگری که خود انتخاب میکند ، میباشد . ۳- اعمال حقوق ارائه شده در بند ۲ این ماده که همراه با وظائف ویژه و مسئولیت ها می باشد، ممکن است که تابع محدودیتهای معینی قرار گیرد. این محدودیتها فقط باید بنا به ضرورتهای ذیل و بوسیله قانون انجام گیرد: الف( برای احترام حقوق یا حیثیت دیگران ب( حفظ امنیت ملی یا نظم و سلامت واخلاق عمومی .
در قسمت اول ما میبینیم که عمل به این بند در نظام کنونی ایران کاملا زیر سؤال رفته و هر گونه اعتراض به عملکرد دولت به هر نحو با برخوردهای امنیتی مواجه شده و یا حتی میبینیم که روزنامه نگاران زیادی که رسالت آنها خبررسانی هست با دستگیریها و بازداشتهای طولانی مدت و یا وبلاگ نویسان و حتی افراد تشکیل دهنده گروهای مجازی و فعالین سایبری دستگیر و یا با احکام طولانی مدت مواجه میشوند ، شبکه های اجتماعی با رصدهای بسیار شدید امنیتی مواجه هستند و هیچ گونه عقیده جز ان نوع که متبوع طیف خواصی از افراد میباشد اجازه ابراز نظر و آزادی بیان را ندارند هر گونه حرکتی که جنبه انتقادی و یا اعتراضی داشته باشد با سرکوب مواجه میگردد چرا که حکومتی که خود را نماینده خدا بر روی زمین میداند و یک حکومت دینی مستبد میباشد . و جایگاه حقوق شهروندی افراد را در مرتبه آخر میداند البته در عمل ولی در گفتار ادعاهای زیادی را مطرح میکند هر گونه ابراز عقیده که متبوع نظر ولایت فقیه میباشد ملزم به سرکوب بازداشت و یا تبعید و یا حتی مرگ مواجه است . نمونه بارزاین مطلب ستار بهشتی که نامبرده یک وبلاگ نویس کارگر بود صرفا به دلیل اعتراض به اجحاف های اجتماعی و برای دفاع از حقوق شهروندی کارگران مطالب اعتراضی را در وبلاگ خود منتشر نمود که ثمره این کار بازداشت و ضرب و شتم شدید و در نهایت فوت ایشان گردید . این در حالیست که در اصل ۲۲ قانون اساسی بر مصونیت حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض تاکید شده ویا در اصل ۳۴ قانون اساسی اشاره بر حق دادخواهی و مراجعه به دادگاه تاکید شده والی ما دیدیم که خانواده این وبلاگ نویس کارگر نتوانستند احقاق حق کنند و ما شاهد هستیم که در نظام جمهوری اسلامی آزادی بیان و عقیده هیچ گونه جایگاهی ندارد و آنچه که ما میبینیم در موارد بسیار نادر هر از گاهی هنرپیشگانی هستند که از قبل با آنها همانگی لازم انجام گرفته چرا ولایت فقیه خود را نایب بر حق خدا و حکومت دین سالار جمهوری اسلامی بر روی زمین میداند . در خیلی از موارد دیده شده حتی افراد به صورت فرمایشی نظری تحمیل شده را در مورد مسائل مختلف پذیرفته اند .که این نظر خواست مردم نبوده .در اصل ۲۳ قانون اساسی بر آزادی اندیشه و ممنوعیت تفتیش عقاید تاکید شده و در مورد این نکته که هر کس با هر عقیده حق آزادی بیان و کسب اطلاعات با هر نوع عقیده را دارد را میتوان به صورت شفاف برسی کرد چون حاکمیت کنونی ایران یک حکومتی مستبد و دین سالار اسلامی میباشد . به عنوان مثال پیروان سایر ادیان نمیتواند در تعالیم مذهبی خود آزاد باشند میبینیم که کلیساها در ایران با سرکوبهای گسترده مواجه هستند پیروان بهائی در ایران صرفا به دلیل بهائی بودن مورد آزار و اذیت و اخراج از کار و تحصیل قرار میگیرند . هر نوع تبلیغ مذهبی که مغایر اسلام شیعه باشد با سرکوب گسترده مواجه گردیده و افراد یا فرد مورد نظر با احکام امنیتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی و یا توهین به مقدسات مواجه میگردد . ما میبینیم که کتاب مقدس مسیحیان در ایران حق چاپ ندارد و در صورت کشف بیش از یک کتاب در منزل افراد از آن با عنوان تبلیغ مذهبی تعبیر میشود که نمونه بارز آن میتوان به دستگیری کشیش فرشید فتحی اشاره نمود که از منزل نامبرده تعدادی انجیل کشف شد که در دادگاه از آن با عنوان بیش از یکی برای تبلغ تعبیر شد و وی به ۵ سال حبس محکوم گردید و با توجه بر فشارهای سازمانهای بین المللی نامبرده بعد از تحمل حبس سال گذشته آزاد گردید . در اصل ۲۵ قانون اساسی اشاره بر ممنوعیت بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع گردیده ولی در عمل بیشتر مکالمات تلفنی افراد و یا فالیاتهای شهروندان زیر زره بین نیروهای امنیتی میباشد و یا میبینیم حتی مرمت ساختمانهای مذهبی پیروان ادیان مثل کلیساها و یا جایگاههای عبادتی سایر ادیاین اگر نیاز بر مرمت و بازسازی داشته باشد سازمان شهرداری دست و چالهای زیادی جلوی راه افراد میاندازد . در قسمت ۳ بند الف از محدودیتهای در اجرای قسمت ۲ اشاره بر احترام حقوق یا حیثیت دیگران میباشد که این بدین معنی است که هر فرد با هر عقیده میتواند آزادی بیان و عقیده داشته باشد و به صورتی که بر افراد دیگر جامعه آسیبی ایجاد نکند و مطلب یا اعتراضی که میکنند باید در چهار چوب قانونی عقلانی باشد و بتواند از آن یک درک صحیح و کامل بدون ابهام داشت و بانی ایجاد نوعی احترام متقابل میباشد که جمهوری اسلامی نوع دیگری از این قسمت تعبیر میکند مثلا اقدام به تخریب قبرستان بهائیان میکند و یا نماز خانه اهل سنت را تخریب میکند و یا پیروان آیین یاری یا همان یارسان را به تمسخر میگیرد و این دسته از پیروان ادیان نمیتواند حتی مراسم مذهبی خود را به شکل مسالمت آمیز بر گذار کنند . در جامعه کنونی ایران پیروان سایر ادیان نمیتواند برای خود به صورت اختصاصی نشریه و یا تلوزیون داشته باشند و یا حتی اگر تجمع اعتراضی نسبت به یک مساله داشته باشند با دستگیری های شدید و عمال فرا قانونی مواجه میشوند . یا دستگیری ایرانیهایی که دارای تابعیت دو گانه هستند و یا دستگیری و احضار و بازجویی های فعالین حقوق بشر مانند نرگس محمدی مصداق آشکار نقض ماده ۱۹ میثاق بین المللی و نقض آشکار اصل ۲۳ قانون اساسی دارد که خود جمهوری اسلامی تدوین گر آن بوده و این نوع برخورد با شهروندان آن صحبت رییس جمهور دولت تدبیر و امید که با سیاه بازی و دوز و کلک از مردم رای گرفت که گفته بود کاری میکنیم همه ایرانیان خارج از کشور به ایران برگردند را زیر سوال برد این نکته مصداق بارز همان جمله اول بنده هست که گفتم جمهوری اسلامی و همگی حاکمان آن با نقش بازی کردن و دوز و کلک و دروغ از شهروندان ایران سوء استفاده میکنند . تا زمانی که جمهوری اسلامی بر مسند قدرت است آزادی بیان و عقیده و احترام متقابل به نظرات و عقاید دیگران جایگاهی جز بایگانی فکر افراد ندارد و جوی امنیتی بر جامعه حکم فرما م یباشد چرا مردم از ترس جان خود و با اجبار باید از یک قانونی و یا گروهی پیروی کنند که جایگاهی در فکر آنها ندارد اگر یک شهروند ایرانی بتواند میزان آگاهی خود را از حقوق فردی و اجتمائی خود بالا ببرد و حکومتی بر مسند کار باشد که نه در حرف بلکه در عمل بر عقاید همگی افراد جامعه احترام بگذرد آن وقت میتوان از ایرانی اباد و رو به توسعه در همگی زمینه ها یاد کرد وجود آزادی بیان و عقیده باید به حدی باشد که همگی افراد لبخند رضایتمندی بر لب داشته باشند . چون وجود آزادی مطبوعات و یا اعتراضهای مفید و بجا شهروندان میتواند زمینه پیشرفت و دلگرمی مردم یک جامعه را تامین کند . متاسفانه جمهوری اسلامی در برخورد با آزادی بیان و عقیده اول منافع ولایت فقیه و حکومت و دولت را مد نظر میگیرد این گونه نگاه از نظر جامعه دمکراتیک مردود میباشد و یک استراتژی است که جنبه خود خواهانه میباشد چرا تامین آسایش و آرامش افراد جامعه در گرو وجود آزادی بیان و عقیده نهفته ست . در یک کشور بزرگ مثل ایران که طیفهای عقیدتی و مذهبی گوناگونی در آن زندگی میکنند احترام به رای مردم نه در ظاهر بلخ در عمل نیز باید نمایان باشد و مردم بتواند آزادانه عقیده شخصی خود بدون هیچ ترسی ابراز کنند اگر اینگونه باشد میتوان دید که شهروندان ایران یکی از قابل احترام ترین شهروندان با اعتباری جهانی خواهند شد نوع برخورد جمهوری اسلامی و سرکوب عقاید افراد میتواند زمینه فرقه گرایی مذهبی و عقیدتی را ایجاد کند ولی اگر به غیر از این باشد یعنی احترام متقابل به عقاید افراد و پیروان سایر ادیان و افراد فعال در رسانه و خبر رسانی تامین گردید آن وقت خواهیم دید چه ثمراتی مثبت و مفیدی در جامعه نمیان میگردد . با سپاس از همراهی شما .