«محمد مهدویفر» سراینده شعر معروف الفبا به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی به دو سال حبس محکوم شد.
به گزارش حقوق بشر در ایران ، «محمد مهدویفر» سراینده شعر معروف الفبا از سوی شعبه ۱۰۲ کیفری دادگستری آران و بیدگل(کاشان) با گزارش اداره کل اطلاعات استان اصفهان و ناحیه مقاومت بسیج سپاه پاسداران کاشان به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی به دو سال حبس و ۴۰ میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد. این حکم قابل تجدید نظر خواهی است. محمد مهدویفر ۴۸ ساله، غواص و تخریبچی جنگ هشت ساله ایران و عراق، شهریور ۱۳۹۶ در دادگاه انقلاب آران و بیدگل به اتهام تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به آیتالله خمینی، به ۳ سال حبس تعزیری و ۴ سال تبعید به شهرستان خاش در جنوب شرقی ایران محکوم شدهبود، در دادگاه تجدیدنظر مجازات وی به ۲ سال حبس تعزیری تقلیل یافت . ۲۴ دیماه سال جاری در مشهد بازداشت و برای تحمل دوران محکومیت دو ساله خود به زندان مرکزی اصفهان منتقل شده بود و در حال حاضر در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است.
محمد مهدویفر تا کنون بارها به دلیل اشعار، نامههای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران، نامه به پاپ، باراک اوباما و همچنین شرکت در تجمعات مسالمتآمیز بازداشت شدهاست و به اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری، اخلال در نظم عمومی و ارتباط با دول متخاصم محکوم شدهاست.
یکی از اشعار وی که معروفیت و محبوبیت خاصی پیدا کرد، شعر الفباست:
آ مثل آزادی بر ما شد ارزانی
آ مثل آب و برق شد مفت و مجانی
ب مثل یک باتوم در دست مردی شوم
روزی که می بارد بر ملتی مظلوم
پ پول ایرانی خاکش به سر گشته
در خواب می دیدم شاهی که برگشته
ت چون تجاوزگر در داخل زندان
دیگر نمی گویم از دختر ایران
ث ثبت دوران شد افعال زشت ما
نفرین و لعنت بر محصول کشت ما
ج جنتی زنده پویا و پاینده
ج جنتی جوک شد اسباب هر خنده
چ چاه نفت ما پولش کجا رفته
پول زبان بسته آخر چرا رفته
ح چون حجاب زن از کودکی تا گور
یا با زبان خوش یا با زبان زور
خ مثل خلخالی آدمکشی عالی
با این همه جانی جایش ولی خالی
د اول داعش محصول نادانی
خیلی شبیه ماست او در مسلمانی
ذ اول ذلت بیچاره این ملت
با این همه معتاد کو عامل و علت
ر اول رهبر ر آخر رهبر
ما جملگی یک تن او جمله بر ما سر
ز مثل زن مثل زن های معمولی
گفتم چرا می گفت از درد بی پولی
ژ ژنده پوش شهر یک کودک کار است
این طفلک معصوم کارش به اجبار است
س سایه ستار با عشق می رقصید
روزی بهشتی شد زیر کتک خندید
ش مثل یک شیاد بی رحم و بد رفتار
رحمت هزاران بار بر کرکس و کفتار
ص صورت ناهید زیباتر از خورشید
اما اسید جهل او را ز هم پاشید
ض ضجه ی انسان بر آسمان می رفت
شهریور ژاله مرداد شصت و هفت
ط چون طناب دار بالا و پر باریم
ما رتبه ی اول را در جهان داریم
ظ ظاهرش مثل پیغمبر خاتم
بویی نبرده او از خلقت آدم
ع عین عمامه دور سر طاغوت
فرجام هر طاغوت آخر شود تابوت
غ غزّه را باید با پول ایران ساخت
از پول نفت ما هر دفعه باید باخت
ف فتنه گر یاغی مطرود و بی ایمان
هشتاد و هشت درصد از مردم ایران
ق مثل هر قتلی که جیره ای باشد
چون دانه ی تسبیح زنجیره ای باشد
ک مثل کهریزک یک جای وحشتناک
چندین جوان پاک برده به زیر خاک
گ مثل گورستان «کز خاوران خیزد
فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد»
ل مثل لبنانی ارجح به ایرانی
این سفره پر بود از شب های بی نانی
م مثل یک مسئول مسئول پاسخگو
پاسخ نمی گوید بر هر که الا هو
ن اول نعلین ن آخر نعلین
هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلین
و اول والی والی ولایت داشت
هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشت
ه هسته ای گشته یک ملت خسته
با اندکی نرمش او هسته را بسته
ی یحتمل فردا شاعر غمین باشد
یا در رجایی شهر یا در اوین باشد