https://wp.me/p6xuBy-QKS
حقوق بشر در ایران ـ امروز پنجشنبه ۲ اسفند ماه ۱۴۰۳، رشد بحران کودکان کار در ایران؛ نشانهای از سقوط اقتصادی و بیعدالتی اجتماعی در ایران است.
به گزارش حقوق بشر در ایران به نقل از برنا، روز چهارشنبه ۱ اسفند ماه ۱۴۰۳، هدایت عظیمی فر، معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد، از شناسایی ۳۰۰ کودک کار و خیابان در این استان خبر داد. در حالی که فقر، بیکاری و بحرانهای اقتصادی در ایران به اوج خود رسیده است، معضل کودکان کار به یکی از تلخترین واقعیتهای اجتماعی کشور تبدیل شده است.
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد در تشریح این خبر گفت:”دستکم ۳۰۰ کودک کار و خیابان در استان شناسایی شدهاند که بیشترین تعداد مربوط به شهر یاسوج بوده است. ۸۰ کودک کار از اتباع خارجی شناسایی شدهاند که ۳۵ نفر از آنها مجوز اقامت داشته و مابقی به استانداری معرفی شدهاند.”
وی در ادامه ضمن بیان این ادعا که تاکنون بالغ بر ۲۵۰ نفر از این کودکان کار ساماندهی شده و به آغوش خانوادهها بازگشتهاند، گفت:”گرایش کودکان به کار کردن در خیابان دلایل متعددی دارد که از جمله آنها میتوان به پدران بیکار، تشنج در خانواده، مشکلات تحصیلی یا کار کردن تفننی اشاره کرد.”
حکومت جمهوری اسلامی نهتنها هیچ سیاست مشخصی برای حمایت از این کودکان ندارد، بلکه با بیتوجهی به بحران اقتصادی، عامل اصلی گسترش این پدیده است.
بر اساس اظهارات مسئولان بهزیستی، دلایل متعددی برای کار کردن کودکان در خیابانها وجود دارد، از جمله بیکاری پدران، مشکلات خانوادگی، بحران تحصیلی و مهاجرت از روستاها به شهرها.
اما آیا این توجیهات دولتی، دلیل اصلی افزایش کودکان کار در ایران است؟ یا اینکه ناکارآمدی جمهوری اسلامی، فساد اقتصادی و سیاستهای مخرب اجتماعی، این بحران را به مرحلهای غیرقابلکنترل رسانده است؟
۱. فقر گسترده و بیکاری والدین؛ میراث شوم جمهوری اسلامی
کودکان کار محصول یک اقتصاد بیمار و فروپاشیده هستند.
• افزایش نرخ تورم و سقوط ارزش ریال، معیشت بسیاری از خانوادهها را به نقطهی نابودی کشانده است.
• بیکاری گسترده، که نتیجهی سیاستهای اشتباه اقتصادی و فساد نهادهای دولتی است، باعث شده است که بسیاری از خانوادهها توان تأمین هزینههای اولیهی زندگی خود را نداشته باشند.
• در چنین شرایطی، کودکان به نیروی کار ارزان تبدیل میشوند، نه از سر تفنن، بلکه از سر اجبار برای زنده ماندن.
طبق گزارشهای منتشر شده، خط فقر در ایران بهطور مداوم در حال افزایش است و بسیاری از خانوادههای ایرانی حتی توانایی تأمین نیازهای اولیهی خود را ندارند.
• طبق اعلام مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در بسیاری از استانها از جمله کهگیلویه و بویراحمد، بالاتر از میانگین کشوری است.
• حداقل دستمزد در ایران، کمتر از نصف هزینههای یک خانوار متوسط است.
• گسترش فقر موجب افزایش آمار ترک تحصیل و ورود کودکان به بازار کار شده است.
۲. مهاجرت اجباری از روستاها به حاشیه شهرها؛ نتیجهی سیاستهای غلط اقتصادی
یکی از نکاتی که در این گزارش به آن اشاره شده، تمرکز بالای کودکان کار در مناطق حاشیهای یاسوج است. این امر نتیجهی مستقیم سیاستهای ناکارآمد در توسعهی مناطق روستایی و نابودی اقتصاد محلی است.
• بیتوجهی به توسعهی کشاورزی و صنایع محلی، بسیاری از روستاییان را مجبور به مهاجرت به شهرها کرده است.
• افزایش هزینههای زندگی در شهرها، موجب شده که خانوادههای مهاجر، توان تأمین هزینههای فرزندان خود را نداشته باشند، و در نتیجه، کودکان به اجبار وارد بازار کار شوند.
• توسعهی نامتوازن و فساد دولتی، منابع مالی را به نفع نهادهای حکومتی و وابستگان به نظام هدایت کرده و باعث نابودی فرصتهای شغلی برای مردم عادی شده است.
۳. نبود حمایت اجتماعی و سرکوب نهادهای مدنی
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سیاستهای حمایتی قوی برای جلوگیری از کار کودکان وجود دارد. اما در ایران، حکومت نهتنها هیچ اقدام مؤثری در این زمینه انجام نداده، بلکه نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی که برای حمایت از کودکان کار فعالیت میکنند، با سرکوب و محدودیت مواجه شدهاند.
• سازمانهای خیریه مستقل اجازهی فعالیت آزادانه ندارند و بسیاری از آنها به دلیل فشارهای امنیتی تعطیل شدهاند.
• مدارس و سیستم آموزشی دولتی نیز نتوانسته است نقش حمایتی مؤثری ایفا کند، چراکه بسیاری از خانوادهها به دلیل مشکلات مالی، توان فرستادن فرزندانشان به مدرسه را ندارند.
• بهزیستی و دیگر نهادهای دولتی، بهجای اجرای برنامههای مؤثر، تنها به ارائهی آمارهای ناقص و وعدههای بیسرانجام بسنده میکنند.
۴. اتباع خارجی؛ قربانیان دوگانهی بحران اقتصادی و تبعیض حکومتی
در این گزارش، اشاره شده که ۸۰ کودک کار از اتباع خارجی در کهگیلویه و بویراحمد شناسایی شدهاند. این کودکان، علاوه بر مشکلات عمومی که سایر کودکان کار با آن مواجه هستند، با تبعیض مضاعف از سوی حکومت روبهرو هستند.
• جمهوری اسلامی، با سیاستهای ضدپناهجویی، اتباع خارجی (بهویژه مهاجران افغانستانی) را از بسیاری از خدمات اجتماعی محروم کرده است.
• کودکان مهاجر، نهتنها از تحصیل در مدارس دولتی محروم هستند، بلکه بسیاری از آنها حتی اجازهی اقامت قانونی در کشور را ندارند.
• حکومت، بهجای ارائهی راهکارهای انسانی، این کودکان را به استانداری معرفی کرده، که در بسیاری از موارد منجر به اخراج خانوادههای آنها از کشور میشود.
۵. ناکارآمدی جمهوری اسلامی؛ آیندهی تاریک کودکان ایران
روند افزایش کودکان کار در ایران نشاندهندهی آیندهای تاریک برای جامعه است.
• کودکانی که به جای تحصیل، مجبور به کار در خیابانها میشوند، در معرض انواع آسیبهای اجتماعی، از جمله سوءاستفادههای جنسی، خشونت و اعتیاد قرار دارند.
• عدم سرمایهگذاری دولت در آیندهی این کودکان، موجب بازتولید فقر و گسترش ناهنجاریهای اجتماعی خواهد شد.
• در شرایطی که میلیاردها دلار از منابع کشور صرف سیاستهای ماجراجویانهی منطقهای جمهوری اسلامی، مانند حمایت از گروههای شبهنظامی در خاورمیانه میشود، حکومت حتی توانایی تأمین یک برنامهی کارآمد برای کاهش کار کودکان را ندارد.
رشد فزایندهی آمار کودکان کار در ایران، نشانهای آشکار از فروپاشی اجتماعی و اقتصادی کشور تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است.
• فقر گسترده، بیکاری والدین، سیاستهای غلط اقتصادی، مهاجرت اجباری و نبود حمایت اجتماعی، کودکان ایران را به کار در خیابانها کشانده است.
• بهجای پذیرش مسئولیت و ارائهی راهکارهای واقعی، حکومت تنها به ارائهی آمارهای ناقص و سرکوب نهادهای مردمی بسنده میکند.
• اگر این روند ادامه پیدا کند، نسل آیندهی ایران نهتنها از پیشرفت محروم خواهد شد، بلکه با بحرانهای اجتماعی، فقر گسترده و آسیبهای عمیقتر مواجه خواهد شد.
در حالی که جمهوری اسلامی میلیاردها دلار از ثروت ملی را خرج پروژههای بینتیجهی نظامی و سرکوب داخلی میکند، کودکان ایران در خیابانها برای زنده ماندن تلاش میکنند. این تصویر، بیش از هر چیز، نمادی از سقوط یک نظام فاسد و ناکارآمد است که آیندهی مردم را نابود کرده است.
Subscribe to get the latest posts sent to your email.

