سه‌شنبه، 02 دی 1404 7:08 بعد از ظهر

فاجعه خاموش در سرزمین نفت؛ بازماندگی ۸۳ هزار کودک در خوزستان از حق تحصیل

لینک کوتاه این مطلب:
https://wp.me/p6xuBy-RB6

حقوق بشر در ایران ـ امروز یکشنبه ۱۰ فروردین ماه ۱۴۰۴، دستکم ۸۳ هزار شهروند بازمانده از تحصیل در استان خوزستان شناسایی شدند. 

به گزارش حقوق بشر در ایران به نقل از تسنیم، روز شنبه ۹ فروردین ماه ۱۴۰۴، علیرضا باوی، معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خوزستان از وجود ۸۳ هزار دانش‌آموز(نوجوان) بازمانده از تحصیل در آن استان خبر داد. خوزستان، قربانی بی‌عدالتی تاریخی، امروز در حوزه آموزش نیز یکی از فجایع حقوق بشری جمهوری اسلامی را به دوش می‌کشد؛ فاجعه‌ای که نه تنها توسعه‌ستیز است، بلکه مصداق روشنی از نقض حقوق بنیادین بشر و جرم خاموش علیه نسل آینده ایران است.

معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان خوزستان،  در تشریح این خبر گفت:”آسیب‌های اجتماعی پیش روی این افراد است. آمار ارائه شده طبق برآورد اولیه است. انتظار می‌رود اداره کل آموزش و پرورش استان در شناسایی و جذب این قشر از جامعه تلاش بیشتری داشته باشد.”

وی همچنین، اظهار کرد:”در سال ۱۴۰۳، تعداد ۶۷۰ کودک و نوجوان به کلاس درس بازگشتند.”

علیرضا باوی در خاتمه عنوان کرد:”کودکان بازمانده از تحصیل، اغلب فرزندان طلاق یا دارای شرایط خانوادگی ویژه هستند.” 

۸۳ هزار کودک محروم از تحصیل؛ آمار یا فاجعه انسانی؟

بر اساس اعلام این مقام رسمی مبنی بر محرومیت دستکم ۸۳ هزار کودک و نوجوان در استان خوزستان از تحصیل، این آمار که حتی به گفته خود این فرد، «برآورد اولیه» است و احتمال افزایش آن بسیار بالاست. این رقم، نه فقط یک آمار نگران‌کننده، بلکه آینه تمام‌نمای ترک‌برداشتن بنیان آموزش عمومی در کشوری است که خود را وارث تمدن کهن می‌داند.

در مقایسه، این رقم از کل جمعیت دانش‌آموزان برخی کشورهای مستقل بیشتر است. محروم‌سازی این تعداد از حق آموزش، در ابعاد بین‌المللی یک فاجعه تمام‌عیار به شمار می‌رود.

خوزستان؛ خاک طلا، مردم در فلاکت

خوزستان، استانی است که با وجود داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز، یکی از محروم‌ترین مناطق کشور از نظر زیرساخت‌های آموزشی، بهداشت، آب آشامیدنی و رفاه عمومی است. مناطق محروم شهرهای اهواز، شادگان، ایذه، کارون، حمیدیه و اندیمشک، میزبان اصلی کودکانی هستند که به دلیل فقر اقتصادی، نبود مدرسه، نبود امکانات حمل‌ونقل، یا شرایط خانوادگی از تحصیل بازمانده‌اند.

این در حالی است که بودجه‌های نجومی صرف نهادهای ایدئولوژیک، امنیتی و تبلیغاتی می‌شود، اما آموزش ابتدایی در خوزستان از ابتدایی‌ترین امکانات محروم است. سؤال اینجاست: در نظامی که مدام از «حمایت از مستضعفان» دم می‌زند، چرا صدای ۸۳ هزار کودک شنیده نمی‌شود؟

نقض صریح قانون اساسی و قوانین بین‌المللی

از منظر حقوق داخلی، بازماندگی کودکان از تحصیل نقض صریح اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که دولت را موظف می‌کند آموزش رایگان برای همه تا پایان دوره متوسطه فراهم آورد. عدم تحقق این اصل، نه تنها یک تخلف اجرایی، بلکه از منظر حقوق کیفری می‌تواند مصداق ترک فعل حاکمیتی باشد؛ جرمی که منجر به گسترش آسیب‌های اجتماعی، فقر، بزهکاری و فروپاشی اجتماعی در نسل آینده می‌شود.

در سطح بین‌المللی نیز جمهوری اسلامی با امضای کنوانسیون حقوق کودک (CRC) متعهد شده است که آموزش ابتدایی رایگان، اجباری و در دسترس برای همه کودکان فراهم سازد (ماده ۲۸). همچنین بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر (ماده ۲۶) و میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ماده ۱۳)، حق آموزش از حقوق بنیادین انسان است که هیچ عذر اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی نمی‌تواند مانع آن شود.

با وجود این تعهدات، جمهوری اسلامی با چشم‌پوشی عامدانه از فقر آموزشی در خوزستان، عملاً این حقوق را نقض کرده و مسئول پیامدهای ویرانگر آن است.

قربانیان خاموش؛ کودکان کار، ازدواج‌های زودهنگام و نسل سوخته

آمار ۸۳ هزار کودک بازمانده از تحصیل، تنها یک داده نیست؛ پشت هر عدد، یک سرنوشت قربانی شده خوابیده است. کودکانی که به‌جای مدرسه، روانه بازار کار، کوره‌پزخانه‌ها، کارگاه‌ها یا خانه‌های ناامن ازدواج‌های زودرس می‌شوند. این کودکان در معرض انواع آسیب‌های اجتماعی هستند: کار اجباری، سوءاستفاده جنسی، اعتیاد، خشونت خانگی و جذب در باندهای بزهکاری.

نهادهای بین‌المللی مانند یونیسف و سازمان جهانی کار (ILO) هشدار داده‌اند که بازماندگی از تحصیل، مهم‌ترین بستر گسترش کار کودک و نقض حقوق بنیادین کودکان است. بر این اساس، دولت‌ها نه تنها باید از این وضعیت جلوگیری کنند، بلکه موظف به شناسایی، جذب، و بازگرداندن کودکان به چرخه آموزش هستند—تعهدی که جمهوری اسلامی سال‌هاست آن را زیر پا گذاشته است.

وعده‌ها، بی‌عملی و یک نظام غیرپاسخگو

در واکنش به این فاجعه، معاون دادگستری تنها به این بسنده کرده است که «انتظار می‌رود آموزش‌و‌پرورش تلاش بیشتری کند!» گویی دولت و ساختارهای عریض و طویل حاکمیتی هیچ مسئولیت مستقیمی ندارند. این «شانه خالی کردن» از مسئولیت، ویژگی بارز جمهوری اسلامی در برخورد با فجایع اجتماعی است: بدون پاسخگویی، بدون شفافیت و بدون اراده واقعی برای اصلاح.

در حالی که آمارهای نهادهای امنیتی با دقت میلی‌متری پایش می‌شود، هیچ برنامه شفاف، راهکار علمی یا بودجه مشخصی برای بازگرداندن این ۸۳ هزار کودک به کلاس درس وجود ندارد.

نسل سوخته‌ای که آینده ایران را تهدید می‌کند 

بازماندگی تحصیلی، صرفاً یک مشکل آموزشی نیست؛ نقض ساختاری حق زندگی با کرامت، مشارکت برابر در جامعه، و دسترسی به آینده‌ای بهتر است. جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن این بحران، عملاً به‌سوی تولید نسلی از شهروندان رانده‌شده، تهی‌دست و بی‌امید حرکت می‌کند؛ نسلی که خود، قربانی فردای یک حکومت بی‌کفایت خواهد بود.

در جهانی که آموزش پایه، محور توسعه و معیار پیشرفت کشورهاست، جمهوری اسلامی همچنان درگیر تبلیغ ایدئولوژی، ساخت مراکز حوزوی و صدور انقلاب است، در حالی که کودکان خوزستان، به‌جای کتاب، با کار و آسیب بزرگ می‌شوند.

این فاجعه، نه فقط یک بحران محلی، بلکه نقض آشکار حقوق بشر در سطح جهانی است؛ و مسئولیت آن، تماماً بر دوش حکومتی است که عدالت و کرامت انسانی را قربانی بقای خود کرده است.

خوزستانِ رها شده؛ آموزش، آخرین اولویت جمهوری اسلامی

در حالی که نظام جمهوری اسلامی میلیاردها تومان صرف پروژه‌های تبلیغاتی، نهادهای ایدئولوژیک، گسترش حوزه‌های علمیه و صدور روایت‌ رسمی خود از «مقاومت» به کشورهای دیگر می‌کند، خوزستانِ زخم‌خورده از جنگ، فقر، تبعیض قومی و بی‌توجهی سیستماتیک، همچنان در حسرت کلاس‌های ساده، معلمان دائمی و مدارس استاندارد می‌سوزد.

سؤال اینجاست: چگونه می‌توان در استانی با این حجم منابع طبیعی، هزاران کودک را از حق ابتدایی آموزش محروم کرد، و در عین حال مدعی «پیشرفت» و «عدالت اجتماعی» بود؟ این تناقضی است که جمهوری اسلامی هرگز پاسخی برای آن نداشته—و شاید نخواهد داشت.

کودکانی که درس نمی‌خوانند، قانون هم نمی‌خوانند

یکی از پیامدهای بلندمدت بازماندگی از تحصیل، تهی شدن جامعه از فرهنگ حقوقی و مشارکت اجتماعی است. کودکانی که آموزش نمی‌بینند، در آینده نه قانون را خواهند شناخت، نه حقوق خود را خواهند دانست، نه توانایی مشارکت در توسعه را خواهند داشت.

جمهوری اسلامی دقیقاً از همین خلأ سود می‌برد: جامعه‌ای با سطح پایین سواد، آسان‌تر کنترل می‌شود. بازماندگی از تحصیل، شاید در ظاهر یک ضعف آموزشی باشد، اما در باطن، ابزار حفظ وضع موجود است.

خوزستان؛ قربانی سیاست‌های تبعیض‌آمیز و مرکزگریز

نمی‌توان مسئله بازماندگی از تحصیل را بدون در نظر گرفتن تبعیض قومی، زبانی و منطقه‌ای تحلیل کرد. بسیاری از کودکان بازمانده در خوزستان از اقوام عرب یا لر هستند؛ کودکانی که نه تنها از امکانات آموزشی محروم‌اند، بلکه زبان مادری‌شان نیز در مدارس به رسمیت شناخته نمی‌شود.

بر اساس اعلامیه جهانی حقوق اقلیت‌ها و اصول یونسکو، دولت‌ها موظف‌اند آموزش را به زبان مادری اقلیت‌ها در مناطق بومی‌شان فراهم کنند. اما در جمهوری اسلامی، زبان اقلیت‌ها نه‌تنها ممنوع، بلکه سرکوب می‌شود. این محرومیت مضاعف، ریشه‌ی بی‌اعتمادی عمیق اقوام به ساختار رسمی کشور است.

جرم خاموش علیه نسل آینده؛ تعقیب‌پذیر در حقوق بین‌الملل؟

بازماندگی سیستماتیک از تحصیل، به‌ویژه وقتی با بی‌توجهی عامدانه و ترک فعل حاکمیتی همراه است، می‌تواند در حوزه حقوق بین‌الملل کیفری، به‌عنوان جرم علیه بشریت در قالب “محروم‌سازی گسترده و سیستماتیک از حقوق اساسی انسان‌ها” مورد پیگرد قرار گیرد.

در گزارش سالانه کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل و همچنین یونیسف، دولت‌هایی که از ارائه آموزش پایه به کودکان سر باز می‌زنند، مشمول نظارت ویژه قرار می‌گیرند. جامعه بین‌المللی باید امروز جمهوری اسلامی را بابت عملکرد فاجعه‌بار در خوزستان و دیگر مناطق محروم، تحت فشار سیاسی، حقوقی و رسانه‌ای قرار دهد.

وعده‌های پوشالی و سیاست‌های بی‌ریشه

جمهوری اسلامی سال‌هاست با وعده‌هایی چون “نهضت سوادآموزی”، “عدالت آموزشی”، “رتبه‌بندی معلمان” و “هوشمندسازی مدارس” افکار عمومی را سرگرم می‌کند، اما واقعیتِ میدانی در خوزستان و استان‌های مشابه چیز دیگری است: مدارس کپری، نبود معلم، نبود سیستم حمل‌ونقل، فقر فرهنگی و اقتصادی خانواده‌ها، و کودکانی که پیش از آن‌که سواد بیاموزند، با طعم کار، فقر و درد بزرگ می‌شوند.

فراخوان به جامعه جهانی: سکوت، همدستی با یک نظام ناقض حقوق کودکان است

در مقابل چنین فاجعه‌ای، سکوت نهادهای بین‌المللی، رسانه‌های آزاد و سازمان‌های مدافع حقوق کودک، به معنای شراکت غیرمستقیم در جنایتی است که هر روز در حال وقوع است. کودکانی که امروز از تحصیل بازمانده‌اند، فردا قربانی خشونت، کار اجباری، ازدواج کودکان، قاچاق انسان و اعتیاد خواهند شد.

جامعه جهانی، سازمان ملل، یونسکو، کمیته حقوق کودک و دیگر نهادهای بین‌المللی موظف‌اند با ابزارهای حقوقی، رسانه‌ای و فشار سیاسی، جمهوری اسلامی را به اجرای تعهدات حقوقی خود ملزم کنند و فاجعه انسانی خوزستان را به‌عنوان یک بحران مستمر و قابل تعقیب، در اولویت خود قرار دهند.

خوزستان، زخمی بر پیکر ایران و تاریخ جمهوری اسلامی

خوزستان تنها یک استان نیست؛ نماد مظلومیت، تبعیض، و خیانت به نسل آینده

فقر آموزشی در این منطقه، نه یک اتفاق، بلکه نتیجه‌ی مستقیم بی‌عدالتی تاریخی و سیاست‌های مرکزگرایانه‌ای است که سال‌هاست مردم این دیار را در حاشیه نگه داشته است.

بازماندگی ۸۳ هزار کودک از تحصیل، تنها آمار نیست—بیانیه‌ای است علیه جمهوری اسلامی؛ علیه نظامی که فرزندان یک سرزمین ثروتمند را از حق ابتدایی‌شان محروم می‌کند و هیچ احساس مسئولیتی نسبت به آینده‌شان ندارد.

در جهانی که آموزش ستون اصلی توسعه پایدار است، جمهوری اسلامی ایران در کنار کشورهای عقب‌مانده و دیکتاتورزده، در حال دفن آینده‌ خود است. با دست خود. 

Please follow and like us:

بیشتر از حقوق بشر در ایران کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

By حقوق بشر در ایران

سازمانی غیردولتی و غیرسیاسی که از تاریخ ۱۵ آگوست ۲۰۱۵ میلادی، مصادف با ۲۴ مرداد ماه ۱۳۹۴، کار خود را آغاز کرد. هدف این مجموعه تمرکز بر اسناد بین المللی حقوق بشر، از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق های بین المللی و سایر کنوانسیونهای مرتبط در راستای افشای نقض حقوق بشر در ایران است.

پاسخی بگذارید

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

بیشتر از حقوق بشر در ایران کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب