https://wp.me/p6xuBy-ftM
حقوق بشر در ایران – عاطفه رنگریز, فعال مدنی و از بازداشت شدگان تجمع اعتراضی روز جهانی کارگر, محبوس در بند زنان زندان قرچک ورامین, در نامه ای سرگشاده و با “زبان ادبی و استعاره” به شرح حال روز زندانیان محبوس در این زندان پرداخت.
به گزارش حقوق بشر در ایران, امروز پنجشنبه ۲۴ مردادماه ۱۳۹۸, عاطفه رنگریز, فعال مدنی و از بازداشت شدگان تجمع اعتراضی روز جهانی کارگر, محبوس در بند زنان زندان قرچک ورامین, در نامه ای سرگشاده به “زبان استعاره” به وضعیت این روزهای زندان قرچک ورامین اشاره کرد. وضعیت نابسامان زنان محبوس در بند زنان زندان قرچک, بی سرو سامانی کودکان در این بند و کمبود فضا و کوچک بودن بندهای این زندان و از همه مهمتر جمعیت که در هر بند به اندازه ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر در هر بند قرار دارد بخشی از مشکلاتی است که عاطفه رنگریز بر اشاره کرده است.
این فعال مدنی در بخشی از نامه خود می نویسد؛ در اینجا ۱۰ بند است و هر بند به طور تقریبی ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را میبینند، و نه پدر را، و نه بیرون را، و نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را! و اما میبینند درهای بسته و قفلهای بسیاری را ، و آیا کودکان اینجا خواب ستارهی قرمز را میبینند؟!
متن نامه عاطفه رنگریز در ادامه می آید:
آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره روی لیوانها خواهم رقصید؟ (۱)
آیا میشود در سالن پنج اندرزگاه یک قرچک نوشت؟ بعید میدانم! به قولی قرچک نام مستعار جهنم است.
حال که دارم مینویسم بر تخت طبقه سومی نشستهام که پاهایم رنده رنده شد از بس که بالا رفتهام «از نردبانی که ارتفاع حقیری دارد.» تختی که به رفیقم میگویم بیا برویم توی قبرهایمان و تختی که زیر پاهایمان یک باکس و یک ساک است. و ما از بس که جا برای نشستن نداریم در کابینمان، خودمان را به اینجا میکشانیم. آیا میشود نوشت؟ بعید میدانم. در اینجا ۱۰ بند است و هر بند به طور تقریبی ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را میبینند، و نه پدر را، و نه بیرون را، و نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را! و اما میبینند درهای بسته و قفلهای بسیاری را، و آیا کودکان اینجا خواب ستاره قرمز را میبینند؟!
در بندِ ۵، یازده کابین است و در هر کابین ۴ تخت ۳ طبقهای که ۱۲ نفر در آن سوار قطار مرگ شدهاند و در مسیر برزخی به انتظار یک ابلاغیه، اعزام و یا انتقال هستند تا شاید دمی پیاده شوند و درها برایشان گشوده شود. من سوار بر یکی از این واگنها « کابینهای قطار ایستاده مرگ و تعلیقی» پیش به سوی ناکجا آباد تلاش دارم که بنویسم اما بعید میدانم که واژههایم بتوانند مسافران اینجا را دیدنی کنند. زیرا بیرون مرده است و «هیچکس به قطار ایستاده مرگ نگاه نمیکند.»
واگنها توسط ۲ دیوار که ۱/۵ متر از سقف فاصله دارند، محاصره شده است و حدود ۸ متر جا برای خوردن و آشامیدن و زیستن. یعنی در همین ۸ متر دوازده نفر با باروبندیلشان باید خود را در آنجا جا بدهند. این مسافرانِ به قصد ناکجا آباد و باروبندیلی که ظروف پلاستیکی و بشقابهای ملامین و انواع و اقسام کنسروها و نگهدارندهها و لباسهای بوتیک اینجاست که سهلاپهنا حساب میشود.
آیا درست است که دهان بگشایم و از مسافران اینجا بگویم؟ و نورهای مداوم مهتابیها که چشمهایمان را میزند و صداهایی که گوشهایمان را کر میکند: پِیجهای مداوم، تهدیدها، هشدارها و شمارههای آماری که صبح و عصر، ما را از هواخوری به بند میکشاند. زمان ناهار که فرا میرسد بوی برنج سویا بلند میشود و باید با یک ظرف در صف بایستی و بعدْ شستن و… . اینجا شستن ظروف و لباسها از اعمال شاقه به شمار میآید و از همین رو کارگرهایی هستند که به بهای ناچیزی گردن به این اعمال مینهند. آب شور این بیایان نیز مدام دریغ میشود از برزخیان اینجا. و حمام اینجا مرا میبرد به عصر اتاقهای گاز.
آیا میتوانم بنویسم؟ بعید میدانم. مسافران از هجمهی زیادشان درهم میلولند و با پرینتشان هل دادهشدهاند به این قطار و من در این قطار ایستادهی مرگ، زمان را از یاد بردهام. و گویی ساعت یکبار نواخت و در بند باز شد و دیگر ایستاد و ایستاد. و ساعت مدام دهنکجی میکند بر ما! و راستی اینجا ممنوع است دوتا شدن، سه تا شدن، بیشمار شدن. بیشتر مسافران باید خود را به کارگاههای اشتغال (کار اجباری) بسپارند که زمانِ ایستاده بر دوششان را فراموش کنند تا بتوانند بیست دقیقه زمان بخرند که به بیرون وصل شوند و حرکت رخ دهد و در پایان فقط میتوانم بگویم «من راز فصلها را میدانم و حرف لحظهها را میفهمم. نجات دهنده در گور خفته است.»
عاطفه رنگریز
زندان قرچک ورامین
تیرماه ۱۳۹۸
منابع: فروغ فرخزاد / بازی با ضربالمثل در ایران کسی به قطار ایستاده سنگ نمیزند
پیرامون عاطفه رنگریز, فعال مدنی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸, به مناسبت روز جهانی کارگر در مقابل ساختمان مجلس در تهران به همراه بیش از ۴۰ تن دیگر از فعالان کارگری و مدنی در پی یورش نیروهای امنیتی به تجمع کنندگان که بابرگزاری این تجمع هدفشان دستیابی به مطالبات طبقه کارگر در ایران بود بازداشت شد.
- بیشتر بخوانید؛ بازداشت پرتعداد تجمع کنندگان در مقابل مجلس در تهران
عاطفه رنگریز در تاریخ ۷ مردادماه سالجاری, در پی استفاده از الفاظ رکیک از سوی عوامل بهداری زندان قرچک در راهروی بهداری که در نتیجه منجر به درگیری لفظی شد توسط یکی از زندانیان جرائم غیرسیاسی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
در تاریخ ۱۴ مردادماه ۱۳۹۸, جلسه رسیدگی به پرونده “عاطفه رنگریز”, توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست “محمد مقیسه” برگزار شد. در این جلسه “محمدمقیسه” قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران قرار وثیقه ای به مبلغ ۲ میلیارد تومان برای آزادی موقت “عاطفه رنگریز” را صادر کرد و با توجه به عدم توانائی خانواده وی در تامین این مبلغ سنگین عاطفه رنگریز مجددا به زندان قرچک ورامین بازگردادنده شد.
- بیشتر بخوانید؛ جلسه رسیدگی به اتهامات عاطفه رنگریز برگزار شد
Subscribe to get the latest posts sent to your email.

