
حقوق بشر در ایران – امروز جمعه ۲۷ تیر ماه ۱۳۹۹, سهیل عربی, زندانی سیاسی محبوس در تیپ ۵ اندرزگاه ۲ سالن ۲ زندان تهران بزرگ, در نامه ای سرگشاده به شرح دیده های خود در این زندان پرداخت. این زندانی سیاسی در این نامه به کاهش امید به زندگی در میان زندانیان محبوس در این زندان اشاره کرد و شرح آن را در این نامه آورده است.
به گزارش حقوق بشر در ایران, امروز جمعه ۲۷ تیر ماه ۱۳۹۹, سهیل عربی, زندانی سیاسی محبوس در تیپ ۵ اندرزگاه ۲ سالن ۲ زندان تهران بزرگ در نامه ای سرگشاده به شرح دیده های خود از افزایش آمار خودکشی و فشارهای روحی و روانی در میان زندانیان پرداخته است. این زندانی سیاسی در این نامه به نبود امکانات لازم برای زندانیان در زندان تهران بزرگ اشاره کرده و تاکید کرد که این مشکل باعث شده تا زندانیان امیدشان به زندگی را از دست بدهند چرا که این زندان به منزله آخر دنیاست.
سهیل عربی, در این نامه به خودکشی دستکم ۲ زندانی که یکی با نام صادق موسوی, محبوس در تیپ ۵ و دیگر زندانی هم در تاریخ ۲۶ تیرماه ۱۳۹۹ در تیپ ۵ این زندان خودکشی کرده را مورد اشاره قرار داد. این زندانی سیاسی در ادامه این خبر نوشت: “اولی با قرص و دومی از طریق بریدن رگ. هفته پیش هم دو خودزنی داشتیم که خوشبختانه منجر به مرگ نشد. دو خودکشی که به مرگ منجر شد و دو اقدام به خودزنی فقط به جراحت ختم شد. چرا؟”
متن نامه سهیل عربی, زندانی سیاسی که برای انتشار در اختیار حقوق بشر در ایران قرار گرفت در ادامه می آید:
آزمونی برای شناخت جامعه
“وقتی خبر خودکشی یک انسان را میشنویم چه واکنشی نشان میدهیم؟ وقتی خبر خودکشی انسانی را در زندان میشنویم چه واکنشی نشان میدهیم. بعضی ها که با لنز مذهب به جهان مینگرند میگویند خودکشی گناه کبیره است! خداوند از سر تقصیرات خود بگذرد و برای خانوادهاش آرزوی صبوری میکنند. هم بندیها اظهار نظرهای متفاوتی دارند. یکی از قدیمیهای بند میگوید خودکشی به دلیل شرایط دشوار و امکانات اندک زندانهاست. به جز صادق موسوی که پریروز در تیپ ما خودکشی کرد یک زندانی دیگر هم دیروز در تیپ ۴ خودکشی کرد. اولی با قرص و دومی از طریق بریدن رگ. هفته پیش هم دو خودزنی داشتیم که خوشبختانه منجر به مرگ نشد. دو خودکشی که به مرگ منجر شد و دو اقدام به خودزنی فقط به جراحت ختم شد. چرا؟ چون جوانها امیدی به آینده ندارند. در اثر مشکلات اقتصادی مرتکب اشتباه میشوند، جذب باندهای خلافکار و… دردا, که همه به ما فقط به چشم مجرم نگاه میکنند. ما که مشروب فروش، سارق و قاچاقچی به دنیا نیامدهایم. مقصر بودیم اما به جز ما هم مقصران دیگری بودند که شاید اگر آنها مسئولیتشان را درست انجام میدادند ما هم حالا اینجا نبودیم. شاید اگر ما به جای میدان شوش و اسلامشهر در شمال یا مرکز شهر به دنیا میآمدیم و در مدرسههای بهتری درس میخواندیم. اگر پدرمان سالها در زندان نبود و وضعیت اقتصادی ما کمی بهتر بود، سرنوشت بهتری داشتیم. اما حالا اینکه محکوم به تحمل سالها حبس شدهایم چه دردی از جامعه دوا میکند. اصلا آیا زندان دردی را دوا میکند یا به دردها میافزاید؟
آیا قضات به این میاندیشند که وقتی من ۱۰ سال در زندان محبوسم چه کسی نان آور خانوادهام است و چه بلایی سر دو فرزندم میآید؟ آنها چگونه باید از پس تامین مخارج سرسام آور برآیند؟ من کارگر بودم. دو شیفت کار میکردم و وقتی گرانی تشدید شد مجبور به فروش مشروبات الکی شدم و چون مبتدی بودم خیلی زود هم دستگیر شدم. حالا در زندان برای تامین هزینههایم باید مواد بفروشم. زندان فقط باعث شد یک مجرم کوچک و مبتدی تبدیل به مجرم بزرگتر و حرفهایتر شود.
روی تابلو نوشته شده مجتمع ندامتگاهی اما در واقع تخریب میکنند. بعدازظهر که خیال خلافکارها از بازرسی راحت است انواع و اقسام مواد مخدر و قرصهای روانگردان در بند مصرف میشود. اما یک کتاب، مجله، روزنامه یا مجله به ما نمیدهند. سالن ورزشی از بهمن ۱۳۹۸ تاکنون بسته است. وقتی هم که باز بود به ما نمیرسید. مثل مرخصی نوروزی که فقط به ثروتمندان رسید. انگار ما فقط برای له شدن به دنیا آمدهایم. خوش به حال آنها که خلاص شدند من هم اگر دو بچه قد و نیم قد نداشتم از گناهش نمیترسیدم و خلاص میشدم.
یک زندانی دیگر میگوید خودکشی کار آدمهای ضعیف است. چرا ما خودکشی نمیکنیم؟ شرایط برای همه دشوار است. جوانهای این دوره و زمانه کم طاقت شدند. البته تقصیری هم ندارند. دلخوشی نیست، شغل نیست. گرانی سرسامآور است و زندانهای بدتر و دورافتادهتر نسب ما ضعیفترها میشود. از ما بهتران و آنها که میلیارد میلیارد خوردند در هتل اوین هستند و ما فقیرها در این کویر دورافتاده! آب لولهکشی را که از بس شور و بد بو است نمیتوان نوشید. آب معدنی گران است.
اگر امثال ما داشتند تا یک میلیون در ماه پول آب و خوراک معمولی را فراهم کنند که خلاف نمیکردند. ما هم آبرودار بودیم اما زورمان به گرانیها نرسید که از اینجا سر در آوردیم. زندانی دیگری میگوید من سالها در زندان شمال شهر یعنی زندان اوین بودم و طی هفت سال فقط از دو اقدام به خودکشی مطلع شدم که البته هر دو هم ناموفق بود.
اما در این مدت کوتاه در زندان تهران بزرگ هستم هر ماه حداقل از ۴ مورد اقدام به خودکشی میشنوم که معمولا از هر چهار مورد یکی منجر به مرگ میشود. شاید تعداد از اینها هم بیشتر بوده و من نمیدانم اما این مهم را به خوبی میدانم که اگر زندان تهران بزرگ هم امکانات زندان اوین را داشته باشد آمار خودکشی و افسردگی کمتر میشود. آب و هوای خوب، نزدیکی به شهر و در نتیجه آسان شدن ملاقات با خانواده، امکانات فرهنگی مثل کتاب و روزنامه، دانشگاه و مهمتر از همه برخوردی که با زندانی میشود.
متاسفانه برخی مامورین انتقام تمام دشواریهایی که در طول زندگی تحمل کردهاند را از ما میگیرند. ما که خود اسیریم و آسیب دیده! ما اگر خطا کردیم حالا در زندانیم و هزار بار زجر دیدهایم و تاوان دادهایم اما خطاکاران اصلی آنها که باعث فقر و نابه سامانی شدند چطور؟ با آنها هم برخورد شد؟ مثل ما برخورد شد؟ این خبر به قصد جلوگیری از حوادث بعدی است که منتشر میشود.
کدامیک از افرادی که به زندان آمدند از قبل پیش بینی میکردند که چنین سرنوشتی داشته باشند. شاید این اتفاق برای هر انسانی رخ دهد. من گمان میکنم اینکه در جامعه ندامتگاه واقعی یعنی جایی برای اصلاح افراد بزهکار داشته باشیم دستکم در کوتاه مدت ضروری است اما جایی که در هواخوری یک تکه کوچک سبزه و گل ندارد و چشم انسان فقط به آجر و سیم خاردار میافتد و به جای کتاب، روزنامه، آموزگار و مددکار فقط هروئین، شیشه، حشیش و قرص B2 یافت میشود را چگونه میتوان ندامتگاه نامید؟! چگونه میتوان توقع داشت جوان ۲۰ ساله که به دلیل اعتراض به گرانی یا هر دلیل دیگر به زندان آمده، افسرده، ناامید و متمایل به خودکشی نشود؟ ای کاش صدای ما به گوش مسئولانی دلسوز میرسید. فعلا که ۲ سال است دادیار ناظر بر زندان به خود زحمت نداده از این زندان بازدید کند. انگار کسی دیگر به نان حلال و وجدان کاری اهمیت نمیدهد”.
سهیل عربی/ ۲۷تیرماه ۱۳۹۹/ زندان تهران بزرگ
پیرامون وضعیت سهیل عربی, لازم به ذکر است این زندانی سیاسی در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۹۲ توسط ماموران قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در تهران بازداشت و تا به امروز حتی یک بار هم به مرخصی نیامده است و در سایه پرونده سازی های گسترده از سوی قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حال تحمل حبس تعزیری ۱۱ ساله خود است.
- بیشتر بخوانید: سهیل عربی, محکومیت به یک سال و نیم حبس تعزیری / تداوم محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی/ سند
سهیل عربی, در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳, در پرونده ای دیگر به اتهام توهین به رئیس وقت دانشگاه علامه طباطبایی، آیتالله احمد جنتی و غلامعلی حدادعادل از طریق نوشتههایش در فیسبوک در شعبه ۱۰ دادگاه ویژۀ کارکنان دولت به ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شد.
این زندانی سیاسی, در شهریورماه ۱۳۹۳ به اتهام توهین به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام, توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی به تحمل ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم نیز در فاصله کوتاهی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران عیناً تایید شد.
سهیل عربی, در تاریخ ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۷ از سوی شعبه ۱۱۶۶ دادگاه کیفری تهران به اتهام اخلال در نظم عمومی و تخریب عمدی اموال دولتی به تحمل ۱ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد و با ارجاع پرونده به دادگاه تجدیدنظر عین حکم صادره در دادگاه بدوی تائید و به این زندانی سیاسی ابلاغ گردید.
- بیشتر بخوانید: سهیل عربی, محکومیت به یک سال و نیم حبس تعزیری / تداوم محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی/ سند
در تاریخ ۴ آبان ماه ۱۳۹۸, با توجه به ضرب و جرح این زندانی سیاسی پس از انتقال به بازداشتگاه قرارگاه ثارالله از سوی سید موسی موسوی بازجوئی این ارگان امنیتی سهیل عربی از ناحیه با له شدگی مواجه شد و به بیماری تروما بلانت مبتلا شد و این زندانی سیاسی از آن زمان تا به امروز از این آسیب جسمانی رنج می برد.
لازم به ذکر است؛ علت انتقال سهیل عربی به بازداشتگاه قرارگاه ثارالله و ضرب م جرح وی به دلیل انتشار نامه سرگشاده ای بود که این زندانی سیاسی در اواخر فروردین ماه ۱۳۹۸ با موضوع « در حاشیه » به وضعیت فقر در مناطق جنوبی تهران و حومه پرداخته بود.
این عکاس و شهروند خبرنگار زندانی، در آبان ماه ۱۳۹۶ برنده جایزه شهروند خبرنگار ۲۰۱۷ گزارشگران بدون مرز شده بود.
زندانیان سیاسی در زندانهای ایران با کلکسیونی از موارد گسترده نقض حقوق بشر دست و پنجه نرم میکنند. از یک سو محرومیت آنها از حق دادرسی عادلانه که در ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آن تاکید شده است و از سوی دیگر بیماریها و آسیب های جسمی گوناگون که میتوان گفت اکثر این افراد این بیماریها را از زمانی که در زندان محبوس گردیده اند به آن مبتلا شده اند و از سوی دیگر پرونده سازی های پی در پی برای آنها از جمله مواردی است که مستند و مشهود است. اما مسئولان قضائی و امنیتی در زندانهای ایران از این مسئله بعنوان یک اهرم فشار در جهت تفهیم نظریات و یا اتهامات وارده بر افراد استفاده میکنند که این مورد ناقض ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد.